تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,677 |
تعداد مقالات | 13,681 |
تعداد مشاهده مقاله | 31,751,810 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,550,814 |
عنصر شخصیت در حکایتهای حدیقه سنایی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهشهای ادب عرفانی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 7، دوره 2، شماره 2، شهریور 1387، صفحه 135-154 اصل مقاله (163.01 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اکبر صیادکوه* 1؛ مانا اخلاق2 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2مدرس زبان و ادبیات فارسی دانشگاه زند. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
حدیقه الحقیقه و شریعه الطریقه از برجستهترین و تأثیرگذارترین مثنویهای عرفانی- تعلیمی ادب پارسی و مهمترین اثر ابوالمجد مجدود بن آدم سنایی غزنوی (6 هـ. ق) است. سنایی پس از یک دیباچه دراز آهنگ منثور، مطالب و موضوعهای این منظومه را، که تعداد آنها در بیشتر نسخهها به 10000 بیت میرسد، در ده باب گنجانده است و برای بیان روشنتر و استوارتر مقاصد خود، که اغلب، مسائل غامض و بلند عرفانی هستند، از نوع ادبی پرتأثیر حکایت بهره برده و در لابهلای مطالب اصلی کتاب، حکایتهای نسبتاً زیادی را گنجانده که تعداد آنها در مجموع به 112 حکایت میرسد. این حکایتها اغلب با عنوانهایی نظیر: «التمثل فی، التمثیل فی، حکایت در، و داستان...» از متن اصلی جدا میشوند و از نظر کوتاهی و بلندی متفاوتند و بیشک در ساده کردن و پرتأثیر کردن زبان حدیقه، نقش فراوان دارند. برای به انجام رسانیدن این پژوهش پس از بررسی شخصیتهای اصلی این حکایتها، آنها را در پنجگونه مذهبی - عرفانی، تاریخی - اسطورهای، تیپیک، همراز، تمثیلی و نمادین جای دادیم و از دیدگاه عنصر داستانی «شخصیت» بدانها نگریستیم. سعی شد بخشی از یافتههای تحقیق در چند جدول نمایش داده شود. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سنایی؛ حدیقه؛ شخصیت؛ تیپ | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه حدیقةالحقیقة و شریعةالطریقة حکیم ابوالمجد مجدود بن آدم سنایی غزنوی، شاعر عالیقدر و عارف بلندمقام قرن ششم، در زمرة بزرگترین کتابهای عرفانی و یکی از مثنویهای مهم و تأثیرگذار در ادب پارسی است که شخصیتهای بزرگی چون مولانا جلالالدین بلخی، شیخ اجل، سعدی شیرازی و فریدالدین عطار نیشابوری، در آفرینش آثار خود بدان چشم داشتهاند. «تعداد ابیات این منظومه و نظم فصول و ابواب آن، در نسخههای مختلف بسیار متفاوت است و از حدود 5 هزار بیت تا 12 هزار بیت» در تغییر است. (شفیعی کدکنی، 1383: 18) سنایی این مثنوی را در ابواب مختلف، از مسائل عرفانی و حکمی و کلامی و مشحون به معارف الهی و در قالب ادبیات تمثیلی و حکایت، پرداخته است. (صفا، 1373، ص 276) مجموع حکایتهای این کتاب صد و دوازده حکایت است که بلندترین آن حکایتها دارای 58 بیت و کوتاهترین آنها حکایتهای 2 بیتی است. شیوة شخصیتگزینی و شخصیتپردازی در هنری کردن یک اثر ادبی و داستانی تأثیر شگرفی دارد. اگرچه در نوع ادبی حکایت به علت ساختار کوتاه آن، که اصولا مجالی برای این امر دست نمیدهد، موضوع شخصیتپردازی در آن کمتر دیده میشود و مانند شخصیتپردازی رمان یا حتی داستان کوتاه نیست، اما بررسی چند و چون آن در نقد و تحلیلهای ادبی ارزشمند است. سنایی در حکایتهای خود، گاهی به آوردن نامی از شخصیتها اکتفا میکند؛ چون شخصیتهای بیشتر حکایتهای سنایی برای خوانندگان آشنا و شناخته شده یا به تعبیر دیگر علم و خاص هستند و در بقیة حکایتها، که شخصیت اصلی فرد خاصی را بیان نمیکند، از شخصیتهای نوعی یا تیپیک مانند: زالک، پیر، مرید، پادشاه، زنگی و کنیزک و... استفاده میکند. البته در برخی از حکایتها نیز سنایی مشخصات ظاهری یا باطنی برخی از شخصیتها را بیان کرده است؛ ولی تعداد این حکایتها انگشتشمارند. نکتة کلی دیگری که در باب شخصیتگزینی حدیقه، باید بدان اشاره شود، این است که سنایی در حکایتهایش همانند عرف داستاننویسی قدیم، بیشتر از شخصیتهای ایستا استفاده میکند؛ یعنی شخصیتهای وی تا آخر حکایت بدون تغییر باقی میمانند. به بیان دیگر، شخصیت با بار منفی یا مثبت تا پایان حکایت منفی یا مثبت میماند.
گونههای مختلف شخصیتهای حدیقة سنایی پس از مطالعة حدیقه و بررسی شخصیتهای اصلی حکایتهای آن، بدین نتیجه دست یافتیم که میتوان شخصیتهای حکایتهای این مثنوی را در پنج گونة زیر تقسیمبندی کرد: الف- حکایتهایی که شخصیتهای تیپیک (نوعی) دارند: شخصیت نوعی Typical Character «شخصیت نوعی یا تیپ یا شخصیت تیپیک نشان دهندة خصوصیات و اختصاصات گروه یا طبقهای از مردم است که او را از دیگران متمایز میکند. شخصیت نوعی، نمونهای است برای امثال خود. برای آفریدن چنین شخصیتی باید حقیقت را از چند نمونة واقعی و زنده گرفت و با هنرمندی درهم آمیخت تا شخصیت نوعی مورد نظر آفریده شود»(جمال میرصادقی، 1377: 182). بر مبنای تعریف یاد شده، سنایی از مجموع صد و دوازده حکایت خود در حدیقه، در 62 حکایت از شخصیتهای تیپیک استفاده کرده است؛ از جمله: کور، پادشاه (شاه)، رادمرد، ابله، احول، کودکان(کودک)، زال(پیرزن)، گبر، کاهل، پیر، زاهد، مرید، زنگی، مخنّث، پنبهزن، منجّم، کمآزار، و... که در جدول زیر نموده شدهاند. همچنان که ملاحظه میشود، بیشتر عنوان این شخصیتها در واقع صفت هستند که به جای اسم یا موصوف نشستهاند:
جدول شخصیتهای نوعی و بسامد آنها در حدیقة سنایی
از جمله حکایتهایی که، شخصیت اصلی حکایت از گونة «نوعی» است، دو حکایت زیر را برگزیدهایم که در این بخش به آنها اشاره شده است:
در این حکایت کور به نمایندگی تمام اشخاص نادان و جاهل و بیخبر از مسائل اجتماعی برگزیده شده است. همچنین شخص بوالهوسی که به عنوان شخصیت فرعی در این حکایت آورده شده، نمایندة افراد بیدردی است که نسبت به امور جامعه ناآگاهند. نمونة دیگر:
سنایی در این حکایت با معرفی شخصیتهای حکایت خود، تصویر گویاتری در برابر مخاطبان خود گذاشته است. بیتردید توضیحاتی که دربارة شخصیت بقال میآورد و از او با صفتهای فراوان مال داشتن، از همة همکاران یا همصنفان خود سرآمد بودن، چابکی در معامله و زیرک و حسابگر بودن و حتی از نرم خندیدن او یاد میکند، چنین صفاتی این حکایت را به اوج تأثیرگذاری میرساند. سنایی در حکایت زیبای زیر نیز شخصیت اصلی حکایت خود را با هنرمندی انتخاب کرده و ویژگیهای آن را خوب توصیف کرده است و بدین ترتیب به تمام منظور خود دست یافته است:
«زنگی» در این حکایت شخصیت اصلی است. وی نمایندة تمام انسانهای بیخبر از خویش است که بعد از سالها زندگی، هنوز خود را نیز آنطور که باید و شاید نمیشناسند. با دریافت این مطلب بیشتر به عمق معنای این حدیث پی میبریم که: «من عرف نفسه فقد عرف ربّه».
ب- حکایتهایی که شخصیتهای تمثیلی دارند منظور از شخصیت تمثیلی «شخصیت جانشینشونده است». به این معنا که شخصیتی جانشین فکر و خلق و خو و خصلت و صفتی میشود و کیفیتی انتزاعی به صورت عینی تصویر میشود؛ مثلاً در جملة دیو چو بیرون رود فرشته درآید، دیو و فرشته جانشین پلیدی و پاکیزگی شده است. بنابراین این نوع شخصیتها دو بعد دارند، بعد فکری و خصلتی که مورد نظر نویسنده یا گوینده بوده است و بعدی که در آن مجسم میشوند»(جمال میرصادقی، 1377 :178). سنایی در حدیقة از 6 شخصیت تمثیلی استفاده کرده است. حکایتهایی که این شخصیتها در آنها به کار رفتهاند، جزو جذابترین حکایتهای حدیقه به شمار میآیند. وی بخوبی توانسته است، از حیواناتی مانند: روباه، مرغ، شتر و بلبل برای نشان دادن شخصیتهای اجتماعی زمانه بهره گیرد.
در حکایتهای زیر، که برای نمونه برگزیده شدهاند، شخصیتهای اصلی حکایت از نوع تمثیلی هستند:
شخصیتهای حیوانی در برخی از موارد جنبة نمادین پیدا میکنند. به نظر میرسد که در این حکایت «بلبل» نماد انسانهای خودخواه و خودبین و «زاغ» نماد انسانهای زشتروی و مردمان عادی جامعه است. شاعر ترجیح داده که منظور خود را به صورت کنایی و غیرمستقیم با استفاده از شخصیتهای تمثیلی بیان کند. نمونة دیگر:
در این حکایت شخصیت اصلی «روباه پیری» است که از روباهی دیگر درخواست کمک میکند که نامة (پیغام) او را به نزد سگان ببرد. روباه پیر تمثیلی از افراد باتجربه و زیرک و ثروتمندی است که گمان میکنند با پرداخت پول به مقصود و هدفشان خواهند رسید. «روباه جوان» نیز تمثیلی از انسانهای دانا و عاقبتنگری است که با توجه به پایان و عواقب کار فریب نمیخورند.
ج- حکایتهایی که شخصیتهای مذهبی - عرفانی دارند سنایی یک شخصیت دینگرا و عارف مسلک دارد و بالطبع برای شخصیتهای مذهبی و عرفانی ارج و احترام خاصی قایل است. بنابراین تعداد حکایتهایی که شخصیتهای آنها جنبهی مذهبی – عرفانی دارند، در مجموع زیاد است. نکتهای که در اینجا اشاره بدان ضروری مینماید، این است که برخی از شخصیتهایی که در بحث بعدی با عنوان شخصیتهای تاریخی – اسطورهای آمدهاند، ممکن است جزو شخصیتهای مذهبی هم باشند، ولی ملاک کار ما بیشتر بر اساس ویژگی مهمتر شخصیتها بوده است. در چند حکایت حدیقه، برخی از انبیا و امامان، علیهم السّلام، به عنوان شخصیت اصلی حضور دارند که آنان را جزو شخصیتهای مذهبی – عرفانی به شمار آوردهایم. شخصیتهایی همچون حضرت خلیل، موسی، سلیمان و علی (علیهم السّلام). در میان این شخصیتهایی که جزو شخصیتهای مذهبی _ عرفانی به شمار آمدهاند، حضرت امیرالمؤمنین (ع) و حضرت عیسی (ع) و شبلی بیشترین حضور را دارند. این شخصیتها در حکایتهای دیگر حدیقه، به عنوان شخصیتهای فرعی دیده میشوند. در جدول زیر میزان حضور و جای این شخصیتها در حدیقهی سنایی نموده شده است:
جدول توزیع شخصیتهای مذهبی – عرفانی
نمونههایی از حکایتهایی که شخصیتهای آنها مذهبی- عرفانی هستند:
نمونهای دیگر:
شخصیت اصلی این حکایت «عیسی» (ع) است که رو در رو با شیطان مجادلهای سخت میکند. عیسی، که نماد تجرّد و ترک دنیا است، برای منظوری که سنایی در نظر داشته، بسیار مناسب برگزیده شده و عنصر «تکه سنگ» نیز، که میتواند نماد بیارزشترین تعلقات دنیایی باشد، آگاهانه در متن داستان جای گرفته و بر تأثیر بیشتر حکایت افزوده است. و اما آنانی که بیشتر به عنوان عارف معروف هستند، در حدیقة سنایی، هفت بار شخصیت اول داستان قرار گرفتهاند؛ کسانی چون شبلی، ثوری و حلاج. نمونهای از این حکایتها را در زیر میآوریم:
شخصیتهای این حکایت عبدالله بن محمد بن هارون مکنّی به ابومحمد و معروف به ثوری و بایزید بسطامی ملقب به سلطانالعارفین هستند که هر دو از عارفان برجستة تاریخ عرفان به شمار میآیند و متناسب با منظور اصلی حکایت برگزیده شدهاند. سنایی در این حکایتپردازی چندان به توصیف شخصیتهای حکایتهایش نمیپردازد و گویا اینگونه تصور میکند که ویژگیها و صفات آنها برای مخاطبان آشناست و ظاهراً به همین علّت طریق ایجاز را برمیگزیند. د- حکایتهایی که شخصیتهای همراز دارند شخصیت همراز (مرد، زن) Confidant, Confidante: «شخصیت همراز، شخصیت فرعی در نمایشنامه و داستان است که شخصیت اصلی به او اعتماد میکند و با او اسرار مگو و رازهای خود را در میان میگذارد. معمولاً این شخصیت همراز همدم یا ندیمهای است که طرف اعتماد خانمش قرار میگیرد. یا آشنایی، دوستی صمیمی است که شخصیت اصلی داستان مسائل خصوصی خود را به او میگوید»(میرصادقی، 1377: 182). در حدیقة سنایی چند بار زن (همسر) شخصیت همراز است. کسی که به سخنان همسرش گوش میدهد و جالب است که در بیشتر وقتها وی را راهنمایی میکند. چنین مقامی که زن در این حکایتها دارد، تقریبا با عرف زمان سنایی کمی ناخوانی دارد و این احتمالا برآمده از اندیشة سنایی دربارة زن است که در مقالهای دیگر، نگارندگان بدان پرداختهاند. در جدول زیر شخصیتهای همراز حدیقه و شیوة توزیع آنها نموده شده است:
در حکایت زیر شیوة شخصیتپردازی سنایی و نقشی که به زن قیس عاصم داده، جالب توجه است: آیة «من ذالذی یقرض الله...» بر پیامبر (ص) نازل میشود و هرکس در حد توانایی خود هرچه به دستش میرسد، به محضر پیامبر (ص) میآورد. یکی از اصحاب پیامبر که قیس عاصم نام دارد، فرد فقیری است که از مال دنیایی چیزی ندارد. به خانه میرود و به همسرش میگوید: «هرچه زودتر هرچه در خانه داریم، بیاور تا من به محضر حضرت پیامبر (ص) ببرم». زن میگوید: «ما چیزی در خانه نداریم». قیس میگوید: «با دقت برو بگرد، هرچه یافتی سریع بیاور». زن میرود و جستجو میکند و فقط پیمانهای خرمای خشک نامرغوب مییابد و نزد قیس میآورد و میگوید: «بیش از این چیزی نیافتم». قیس این پیمانة خرما را برمیدارد و وارد مسجد میشود. یکی از منافقان به او رو میکند و میگوید: «چه چیزی آوردهای؟ جواهر است یا طلا و نقره؟» قیس شرمنده میشود و غمگینانه در گوشهای مینشیند و دست روی دست میگذارد. در این حال است که:
شخصیت اصلی این حکایت «قیس عاصم» است. در این حکایت زن همراز و همدم قیس عاصم است و تمام تلاش خویش را برای حل مسألة شوهر به کار میگیرد. دقیقاً همان کاری که یک شخصیت همراز در داستان انجام میدهد. در این حکایت شخصیتهای دیگری چون منافق، جبرئیل و حضرت پیامبر هم حضور دارند، ولی حوادث اصلی داستان گرد وجود قیس و همراز وی دور میزند.
هـ - حکایتهایی که در آنها شخصیتهای تاریخی و اسطورهای حضور دارند شخصیت اصلی در تعدادی از حکایتهای حدیقة سنایی، شخصیتهای تاریخی هستند. منظور ما از شخصیتهای تاریخی، شخصیتهایی است که ساخته و پرداختة ذهن شاعر یا نویسندهای نیستند؛ بلکه در عالم واقع، در یک برهه از زمان، زندگی میکردند و به گونهای در تاریخ تأثیر گذاشتهاند؛ یا به عبارتی دیگر به اندازة نقش خود تاریخساز بودهاند؛ همانند سلطان محمود غزنوی و مأمون و منظور از شخصیتهای اسطورهای، کسانی هستند که جایگاه تاریخی آنها دقیقاً معلوم نیست و تا حدودی با افسانهها درآمیختهاند. کسانی چون لقمان، نوشیروان، بقراط و مجنون. در مجموع شخصیتهای اصلی 12 حکایت در حدیقه، جنبة تاریخی یا اسطورهای دارند که شیوهی توزیع و جایگاه آنها در جدول زیر نموده شده است.
یادآوری میشود که شخصیتهای تاریخی بیشتری در حکایتهای حدیقة سنایی حضور دارند؛ ولی در نقشهای فرعی یا غیراصلی که در این مقاله بدانان نپرداختیم. همچنین برخی از شخصیتهای اصلی دیگر را به علت اینکه در حوزههای دیگری شهرت بیشتری داشتهاند و وابسته بدان حوزهها بودهاند، در جدولهای دیگری آوردهایم؛ مثلاً کسانی که در زمرة عرفا یا پیامبران قلمداد شدهاند، در قسمتهای دیگر آوردهایم. در زیر نمونهای که شخصیتهای تاریخی یا اسطورهای دارند، نقل شده است.
سنایی این شخصیت را برای مضمون و موضوع حکایت مورد نظر خود بسیار مناسب انتخاب کرده است و به نظر میرسد که با توجه به مضمون بیت آخر حکایت، بیشتر شخصیت اسطورهای اسکندر مورد نظر وی بوده است؛ اگرچه همچون بسیاری از شخصیتهای دیگر حدیقه، سنایی به جزئیات شخصیتی او اشاره نکرده است. دربارة اسکندر مقدونی فراوان سخن گفتهاند. برخی او را پادشاهی عادل و انسانی باشعور معرفی کردهاند و برخی او را شخصی ظالم و غارتگر میشناسند. ماجرای رفتن او به ظلمات و دست نیافتناش به آب حیات، به او وجه اسطورهای بیشتری میبخشد و برخی از او با عنوان اسکندر ذوالقرنین یاد کردهاند. (خزائلی، 1363: 456) در نمونة زیر شخصیت اصلی حکایت، مجنون است. در این حکایت، سنایی بنا به ضرورت، فقط به ذکر نام مجنون بسنده نکرده؛ بلکه برخی از ویژگیهای روحی و روانی وی را نیز توصیف کرده است:
و- شخصیتهای نمادین در حدیقه در حدیقة سنایی، حکایتی که شخصیت اصلی آن نمادین باشد، دیده نشد؛ اما حکایت معروف و زیبایی وجود دارد که شخصیت اصلی آن فرد نادانی است و دیگر شخصیتهای آن شخصیتهای تمثیلی و نمادین هستند. جالب است که سنایی در پایان این حکایت به بررسی و گشودن رمزها و نمادهای این حکایت میپردازد و آن را بازخوانی و تأویل میکند:
داستان در اینجا به اتمام میرسد و سنایی در ادامة آن به گشایش نمادهای آن میپردازد:
همة عناصر داستانی به ویژه شخصیتهای فعال در این حکایت، که تعدادشان نیز زیاد است، همه با ظرافت و تیزهوشی برگزیده شدهاند و هر کدام از عهدة نقش خویش بخوبی برآمدهاند؛ به گونهای که با کنشهای خود، داستان را بخوبی به جلو میبرند و از همه جالبتر اینکه همة این شخصیتها با معنای تمثیلی خود پیوندی استوار دارند. عناصر و شخصیتهای این حکایت عبارتند از: فرد نادان، شتر مست، چاه، خاربن، اژدهای دهان باز کرده، ماران خفته، یک جفت موش سیاه و سپید و ترنجبین. تعامل این عناصر با همدیگر به گونهای است که منظور ثانویی که از آن انتظار میرود، براحتی به مخاطب منتقل میشود.
ز- شخصیتهای مثبت و منفی در حکایتهای حدیقة سنایی یکی از نتایجی که از بررسی شخصیتهای اصلی حکایتهای حدیقه به دست میآید، این است که سنایی با عنایت به اهداف تربیتی که در سرودن این مثنوی دنبال کرده، بیشتر از شخصیتهای مثبت بهره برده است. از مجموع 112 حکایت حدیقه در 77 حکایت، شخصیتهای مثبت حضور دارند و در 35 حکایت باقی مانده شخصیتهای اصلی چهرة مثبتی ندارند. اما نکتة جالب اینکه در برخی از حکایتهای حدیقه، سنایی گاهی یک شخصیت منفی را برمیگزیند؛ اما مسؤولیت دیگری را بر عهدة او نهاده است و به نتیجهای رسیده که در واقع نوعی آشناییزدایی است و مخاطب را غافلگیر میکند و به همین علت نیز تاثیر بیشتری دارد. از جملة این شخصیتها، گبری است که در «حکایت مرغ با گبر» (سنایی، 107) حضور دارد. در این حکایت سنایی گبر را انسانی منصف و پاک و با احساس تصویر کرده است که حتی مرغ را هم از حمایت خود محروم نمیکند و در برابر شخصیت مخالف، شیوة توحیدی اندیشیدن را بیان میکند. از شخصیتهای منفی دیگرحدیقه نیز میتوان از شخصیت زنگیی که نماد انسانهای جاهل و ابله جامعه است (سنایی، 290) یا شخصیت بلبل در حکایت بلبل و زاغ (همان، 410) که تمثیلی از انسانهای خودخواه و خودپرست است، و شخصیت مأمون، که دست خود را به خون انسان بیگناهی چون یحیی آلوده میکند، (همان،5 ) یاد کرد. اما از چهرههای مثبتی که در حکایتهای حدیقه حضور دارند، میتوان از شخصیت زن حاتم اصم (همان، 117)، چهرة مثبت امیرالمؤمنین (ع) و خشوع و حضور قلب او در عبادت، (همان، 140) و شخصیت احنف قیس (همان، 548) که به هواخواهی و دفاع از اسیران میپردازد، یاد کرد.
نتیجهگیری در حدیقه، که از آثار مهم عرفانی به شمار میآید، سنایی برای تبیین و توضیح یا تأکید بیشتر بر منظور خود، در بیشتر مواقع از نوع پر تاثیر حکایت کمک گرفته است. در مجموع در حدیقه 112 حکایت وجود دارد که با عنوانهایی چون: در حکایت، فیالتمثیل و... از متن اصلی جدا میشود. پس از تأمّل در حکایتهای حدیقة سنایی و بررسی عنصر شخصیت در آنها نتایج زیر به دست آمد: الف – سنایی در برگزیدن شخصیتهای حکایتهای حدیقه، ظرافت و تیزبینی خاصی به خرج داده و گویا کاملاً آگاهی و باور داشته که شخصیت، یک عنصر اساسی و بسیار ضروری برای بیان یک حکایت است؛ اما شناخت وی در این زمینه بالطبع شناختی امروزی و همانند شناخت داستانپردازان و مینیمالیستهای عصر حاضر نبوده است. به همین دلیل، وی در بیشتر حکایاتش به بررسی و توصیف دقیق و جامعی از شخصیتهای داستانی خویش نپرداخته است. اما با بهرهگیری درست از این عنصر توانسته است، بر تأثیرگذاری حکایتهایش بیفزاید؛ چنان که بعدها بیشتر همین حکایتها، نظر شاعران برجستهای چون مولوی و عطار را به خود جلب میکند و برخی از آنها در بیانی آراستهتر دوباره بازآفرینی میشود. ب- بیشتر شخصیتهایی که در حکایتهای حدیقه حضور دارند، شخصیتهای مثبت هستند. ج- بیشتر شخصیتها از گونه تیپیک یا نوعی هستند. د- شخصیتهای حکایتهای حدیقه (بیشتر) از گونة شخصیتهای ایستا به شمار میآیند که در واقع عرف داستاننویسی قدیم است. ه- شخصیتهای اصلی حکایتهای حدیقه را با توجه به ویژگیهای اصلی و بارز آنها میتوان در پنج گونه بدین شرح جای داد که شیوة توزیع و بسامد آنها در جدول های مربوط در متن نموده شده است: شخصیتهای تیپیک، که بیشترین تعداد را به خود اختصاص داده است، شخصیتهای تمثیلی، شخصیتهای مذهبی- عرفانی، شخصیتهای همراز و شخصیتهای تاریخی و اسطورهای. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
منابع 1- قرآن کریم. ترجمه مهدی الهی قمشهای. 2- ابراهیمی، نادر .(1370). صوفیانهها و عارفانهها، تهران: نشر گسترده. 3- داد، سیما .(1370). فرهنگ و اصطلاحات ادبی، تهران: مروارید. 4- خزائلی، محمد .(1363). شرح گلستان، تهران: جاویدان. 5- دهخدا، علی اکبر .(1377). لغتنامه، چاپ دوم از دوره جدید، انتشارات دانشگاه تهران. 6- شفیعی کدکنی، محمدرضا .(1383). تازیانههای سلوک، چاپ چهارم، تهران: آگاه. 7 _______________ .(1386). زمینههای اجتماعی شعر فارسی، تهران: نشر اختران، نشر زمانه. 8- صفا، ذبیح الله .(1373). تاریخ ادبیات ایران، تهران: ققنوس. 9- سنایی، ابوالمجد مجدودبن آدم .(1383). حدیقه الحقیقة و شریعه الطریقه، به تصحیح مدرس رضوی، تهران: دانشگاه تهران. 10- میرصادقی، جمال .(1376). عناصر داستان، تهران: سخن. 11- نیما یوشیج .(1364). مجموعة کامل آثار نیما یوشیج، به کوشش سیروس طاهباز، نشر ناشر، تهران. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 3,126 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 491 |