تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,673 |
تعداد مقالات | 13,654 |
تعداد مشاهده مقاله | 31,570,473 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,472,480 |
بررسی روش تکرار در ساخت واژه در زبان فارسی | ||||||||||||||||||||||
پژوهشهای ادب عرفانی | ||||||||||||||||||||||
مقاله 1، دوره 5، شماره 1، خرداد 1390، صفحه 1-16 اصل مقاله (192.56 K) | ||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||
عباسعلی وفائی* 1؛ عبدالله آلبوغبیش2 | ||||||||||||||||||||||
1استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی | ||||||||||||||||||||||
2دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی | ||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||
سخنگویان هر زبانی بنا به نیاز بیوقفه خود برای انتقال مفاهیم و بیان اندیشهها و افکار و خواستههای خویش، واژگان جدیدی میآفرینند و در این فرایند، از تواناییهای پیدا و پنهان زبان خود بهره میبرند. برای نمونه، اشتقاقی بودن زبان عربی باعث شده است تا اهل زبان بتوانند واژگان فراوانی با معانی متعدد از یک ریشه برسازند. انگلیسی زبانان هم از ویژگی اشتقاقی، ترکیبی و پیوندی زبان خود برای خلق واژه استفاده میکنند. در زبان فارسی نیز اهل زبان با تکیه بر امکانات و تواناییهای زبان خویش، واژگان جدیدی میآفرینند. در زبان فارسی حداقل از پنج روش برای ساخت واژه جدید استفاده میشود که برخی نظیر ترکیب، اشتقاق، تکرار، تخفیف و تخلیص یا سرواژه سازی، پرکاربرد هستند و برخی دیگر در مباحث زبانی مغفول ماندهاند. تکرار از روشهای ساخت واژه است و از این روش، واژههای فراوانی ساخته شده است. این مقاله میکوشد با توجه به متن سه کتاب صور خیال در شعر فارسی شفیعی کدکنی، سخن ها را بشنویم اسلامی ندوشن و با کاروان حله زرّین کوب، رویکرد واژهسازی از راه تکرار را در زبان معاصر فارسی بکاود و به پرسش توانایی زبان فارسی در آفرینش واژههای جدید از طریق تکرار پاسخی درخور دهد. | ||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||
تکرار؛ واژه سازی؛ تغییر مقوله؛ گروه قیدی؛ ترکیب | ||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||
مقدمه پیش از پرداختن به مبحث تکرار، باید تعریفی از خود این واژه ارائه کرد. در اینجا ما با تکرار در حوزة ادبیات کاری نداریم و تنها برای روشن داشت موضوع اشاره میشود که تعریف تکرار در دو حوزة زبان و ادبیات یکسان نیست. تکرار در ادبیات عبارت است از، پی در پی آمدن یک واژه یا یک ترکیب یا به تناوب آمدن یک واژه در یک بیت یا یک جمله با هر غایت و هدفی. شناخته شدهترین نمونة تکرار، در قرآن کریم آمده است: فَبِأیِّ آلاءِ رَبَکُما تُکَذِّبان (الرحمن/ 13). خداوند در این سوره برای یادآوری نعمتهایی که به انسان عطا کرده، این آیه را 29 بار تکرار کرده است. از همان ادوار گذشته، این مقوله در مباحث بلاغی و ادبیکاویده شده است و اهل بلاغت هر کدام بایجاز یا بتفصیل در این باره سخن گفتهاند. برای نمونه، ابن رشیق قیروانی در العمده، بابی تحت همین عنوان گشوده و دربارة حسن و قبح و غایات آن بتفصیل سخن رانده است (!ابن رشیق قیروانی، 2002: 2/ 121 به بعد). یکی از شواهد ذکر شده در العمده ابن رشیق بیت زیر است:
چه بسیار و چه بسیار چه بسیار چه بسیار و چه بسیار چه بسیار چه بسیار و چه بسیار / به من گفت: آزاده آنچه را وعده داده بود، به انجام رساند. متأخّران هم اغلب تکرار را در حوزه بلاغت و فنون ادبیکاویدهاند و از این رو، گاه آن را خلاق میدانند که قادر به ایفای نقشی موسیقایی میشود (!شفیعی کدکنی،305:1373) و گاه آن را در صورتی که بیمورد و بیدلیل باشد، ملال آور و مخل فصاحت خواندهاند (!همایی، 21:1379). آنچه در مقالة حاضر بررسی خواهد شد، تکرار نه در معنای ادبی و شناخته شده آن؛ بلکه تکرار در مقولة زبانی و دستوری آن است. این نوع تکرار در حوزة زبانی اگر قاعدهمند و ساختمان آن براساس ویژگیهای ساختاری زبان فارسی باشد، یکی از عناصر اساسی در بالا بردن توانایی واژه سازی این زبان نیز هست. متأسفانه چندان به فرایند تکرار در مقام یکی از فرایندهای واژه سازی در زبان فارسی پرداخته نشده است و هر چه در باب آن سخن رفته، اغلب از منظر معنی شناسی بوده و عمدةً نیز ملال آور و خسته کننده، تلقی شده است و به توانایی آن در ساخت واژگان جدید توجهی نشده است. آنچه در کتابهای دستور زبان فارسی نیز تحت عنوان تکرار بررسی شده است، بیشتر همان تکرار در معنای ادبیآن است. فرشیدورد در بررسی تکرار، به طور گذرا به نقش کلمات مکرّر اشاره میکند و در بحث تأکید فعل از طریق همسانی مانند تکرار و مترادف آوری و همپایگی، به نقش تأکیدی مکرّر میپردازد و مثالهای زیر را ذکر میکند: «او آمد و آمد تا به اینجا رسید «و یا» او رفت و رفت تا به شهر خودش رسید. «یا » بیا بیا که غلام توام بیا ای دوست» (فرشیدورد،104:1383). این بررسی و نگاه بیش از آنکه زبان شناختی باشد، نگاهی معنی شناختی به تکرار است و توانایی این روش در ساخت و خلق واژههای جدید چندان لحاظ نشده است. وحیدیان کامیار یک بار به تکرار از روزنة بلاغی مینگرد و آن را موجد موسیقی شعر و «یکی از ارکان بنیادی شعریت شعر» (وحیدیان کامیار،17:1387) میداند؛ اما زمانی که در مقام یک دستورنویس به تکرار از منظر زبانی میپردازد، صرفاً به نقش قیدی آن اشاره میکند: «این واژه ها ممکن است، در اصل اسم، صفت یا قید باشند؛ امّا تقریباً همه در گروه قیدی قرار میگیرند: آهسته آهسته، تند تند، رفته رفته، دسته دسته،....» (همان،1386: 109). سپس میافزاید: «بعضی از این واژه ها بندرت ممکن است صفت پسین (=وابسته اسم) نیز قرار گیرند: سخن گفتن آهسته آهسته، راه راه لنگان لنگان» ( همان،110:1386). وحیدیان کامیار همچنین به ساختمان قیدهای مکرّر اشاره میکند و کاربرد آنها را به دو صورت؛ یعنی با نقش نمای کسره مانند خوبِ خوب، تندِ تند،...و بدون نقش نمای اضافه توصیف میکند: تند تند، خیلی خیلی، زود زود (همان،11:1386). مدرّسی نیز به هنگام پرداختن به مقولة تکرار، صرفاً به جنبة تأکیدی آن اشاره میکند و نقش مستقلّی برای عبارت تکرار شده در جمله قائل نیست، بل نقش نحوی آن را تابع نقش کلمة اول میداند. در واقع وی در این مبحث به قابلیت تکرار در ساخت واژه جدید اشارهای نمیکند و تنها به تکرار از منظر معنی شناسی و کارکرد نحوی آن مینگرد. از نظر وی، «آنچه در جمله تکرار میشود، بخشی از همان جمله یعنی نهاد یا مفعول یا... است و نقش نحوی کلمه تکراری تابع نقش اول است. مثال در نقشهای نحوی: تکرار نهاد: دوستم آمده است دوستم. تکرار مفعول: خانهاش را بر سرش خراب کردند، خانهاش را، شوخی و بیشرمی تا این حد؟ (مدرّسی،116:1386) مدرّسی در معرفی و توضیح مبحث تکرار نه به نقش صرفی و زبانی آن؛ بلکه به نقش نحوی و معنایی آن توجه داشته و به امکان واژه سازی از راه تکرار اشارهای نمیکند. همایونفرخ دربارة مکرّرها در بحث قید، به جنبة زیبایی شناختی تکرار – همان نگاه ادبی معمول – میپردازد و معتقد است «یک نوع زیبایی و تزیین در کلام میآورد». همچنین به هنگام بحث درباره صفات مرکب دوگانه تکراری، وارد مبحث تکرار میشود؛ در اینجا به بحث مورد نظر ما نزدیک میشود؛ اما پایة نگاهش زبان کهن است و تنها به بخشی از تکرار اشاره میکند و اساساً دربارة توان واژه سازی از راه تکرار صحبتی نمیکند: صفاتی هستند که از تکرار دو اسم یا چیز دیگر که پشت سر هم تکرار شوند، ساخته میشود مانند خم خم و پیچ پیچ. گاهی بین آنها «ب» میآورند: پیکر به پیکر و گاه «در» بین آنها آورند، چون لون در لون و نگار اندر نگار. میتوان این دسته را صفت تأکید نامید» (همایونفرخ،567:1339). وی این قیود و ظروف مرکب را «قیود و ظروف دوگانه یا جفتی» مینامد که «بیشتر این نوع قیود با صفت مشترک است و میان صفات نیز از این نوع بسیار است» (! همان، 567). همایونفرخ سپس مثالهای فراوانی برای این قیود و ظروف دوگانه میآورد و به تکواژهایی نظیر «ا»، «ب»، «تا» و غیره که میان این قیدها وارد میشوند، نیز میپردازد؛ اما به این نکته اشاره نمیکند که از طریق قرار گرفتن این واژگان در کنار همدیگر ترکیب و در واقع واژهای جدید با معنایی جدید ساخته میشود، بل به این نکته بسنده میکند که هر کدام از این قیود چه معناهایی را منتقل میکنند (!همان، 568-576). همانگونه که ملاحظه میشود، اغلب دستورنویسانی که ذکرشان رفت، تنها به نقش معنی شناختی و نحوی این نوع تکرار اشاره کردهاند و به توانایی آن در ساخت واژگان جدید و در نتیجه برشمردن تکرار به مثابة یکی از فرایندهای واژه سازی در زبان فارسی نپرداختهاند. وجه مشترک دیگر دستورنویسان ذکر شده آن است که اغلب به این مبحث به هنگام پرداختن به مقولة قید اشاره کردهاند و آن را بخشی از این مقوله دانستهاند و حتی میتوان گفت پرداختن آنان به این مبحث از روی ضرورتی است که مبحث قید مکرّر ایجاب کرده است. امّا برخی دیگر از دستورنویسان که به مبحث واژه سازی در زبان فارسی پرداختهاند، گاه به این روش هیچ اشارهای نداشتهاند. مقرّبیدر کتاب «ترکیب در زبان فارسی» تنها به مبحث ترکیب پرداخته است و این بیتردید ناشی از ظرفیت فراوان و انکار ناپذیر زبان فارسی در ساخت واژه از راه ترکیب است. صادقی در سلسله مقالاتی در مجلة نشر دانش (سال 1370 به بعد)، درباره «شیوهها و امکانات واژه سازی در زبان فارسی معاصر»، به وندهای اسم ساز و صفت ساز در زبان فارسی پرداخته است و هر کدام از پسوندهای تأثیر گذار در شکلگیری واژگان جدید را به صورت مفصّل بررسی و واکاوی کرده است؛ امّا به مقوله تکرار اشارهای نکرده است. اما شقاقی در «مبانی صرف» در مبحث فرایندهای واژه سازی، ضمن اشاره به سه شیوة اشتقاق، ترکیب و اشتقاق و ترکیب با هم و تقسیم بندی هر کدام به گروههای مختلف، تکرار را چهارمین شیوه در فرایند واژه سازی دانسته است. شقاقی معتقد است: «گاه به جای استفاده از دو واژه متفاوت مانند» خودسر، سه راهه، مثبتاندیش و خودپرداز، « با تکرار یک پایه یا واژه، کلماتی همچون » بگیر بگیر، کورمال کورمال و قاه قاه «ساخته میشود» (شقاقی،99:1386). وی سپس تکرار را به تکرار کامل یا مرکّب مکرر نظیر خال خال، تکه تکه، یا نسل اندر نسل، حرف تو حرف و تکرار ناقص همچون بچه مچه، مزمزه، ناناز و غیره تقسیم کرده و هر کدام را به زیر شاخههای دیگر بخش کرده است و در پایان وارد مبحث اتباع شده است که از نظر وی، این قبیل تکرارها اگر در مبحث اتباع گنجانده شود، چندان کمکی به شناخت فرایندهای واژه سازی زبان فارسی نمیکند(شقاقی، 1386: 100-101). در این میان، برخی در مقالات خود به صورت مستقل به این فرایند پرداختهاند و با اشاره به پیشینیة تکرار در زبان کهن فارسی و مقولههایی که از راه تکرار در متون کلاسیک فارسی ایجاد میشود، تکرار را به سه گونه اصلی تقسیم بندی کردهاند و نمودهای هر کدام را در زبان فارسی بیان داشتهاند. از این دید، تکرار به سه نوع همسان یا متوالی، ناقص و متباین قابل تقسیم است (!وفایی، 1387: 166). مکرّر گاه به صورت اسم اسم (موج موج)، صفت صفت (پاره پاره)، فعل فعل(خیز خیز)، ضمیر ضمیر (هیچ هیچ)، قید قید (زود زود)، صوت صوت (طق طق)، شبه جمله شبه جمله (الله الله) و جمله جمله (آن خدای است آن خدای است) ظاهر میشود. در تکرار از نوع ناقص نیز نمونههایی نظیر کش کشان، غلت غلتان، لنگ لنگان، خداوند خداوندان ذکر شده است که در اغلب آنها، واژة نخستین یک تکواژ کمتر از واژة دومین دارد و هر کدام از این دو واژه به تنهایی رساننده معنای خاصی نیستند؛ بلکه میباید دو واژه را با همدیگر در نظر گرفت تا معنا و مفهومی از آنها حاصل شود و از این رو، به هنگام تعیین نقش آنها در جمله، میباید این دو را به صورت یک بسته نحوی در نظر گرفت. از این منظر، این موضوع درباره دو نوع دیگر تکرار؛ یعنی همسان و متباین نیز مصداق مییابد. به عنوان مثال، روشن اندر روشن، کاروان در کاروان، نسل بر نسل و غیره که در گروه تکرار متباین قرار میگیرند، میباید به عنوان یک کلمه از لحاظ معنایی و نحوی در نظر گرفته شوند (!وفایی، 1387: ص166).
تفاوت تکرار در ادبیات و زبان همانگونه که گفته شد، تعریف مقولة تکرار در حوزة ادبیات با تعریف آن در مقولة زبان متفاوت است. اگر در حوزة ادبیات تکرار را با هدف تأکید یا برای هر غایتی میآورند، در گسترة زبان، تکرار مشخصاً و الزاماً نه به منظور تاکید؛ بلکه با هدف ساخت واژههای جدید آورده میشود یا حداقل در تکراری که در مد نظر ماست، این گونه است. برای نمونه در دو بیت از مولوی:
بیتردید واژه جدیدی ساخته نشده؛ بلکه تنها جملاتی نظیر آینه ام من، چشم جهانم، سبزتر آمد و واژگانی نظیر شوره زمینی تکرار شده است تا تأکید شاعر را بیان دارند. اما در نمونههای زیر: - در کشاکش زندگی باید سختی ها و دشواری ها را تحمّل کرد - دانشجویان یک یک وارد کلاس میشدند - کارها اندکاندک و رفته رفته روال عادی خود را طی کرد. - صدای پچ پچ آنها در آخر کلاس بخوبیشنیده میشد. - پیرمرد لنگ لنگان به راه خود ادامه داد. واژگانی نظیر کشاکش، یک یک، اندکاندک، رفته رفته، پچ پچ و لنگ لنگان، در اصل مرکب از دو بخشاند؛ امّا هر بخش تکرار واژة نخستین است که گاه یک تکواژ به آن افزوده شده است یا یک تکواژ از آن کاسته شده است. بیتردید چنین واژگانی از منظر ادبی، چندان ارزش جمال شناختی و ادبیندارند و در مقوله ادبیات قابل بررسی نیستند. بنابراین، با وجود دشوار بودن ایجاد حد و مرزی میان زبان و ادبیات؛ اما میباید اینگونه واژگان را در گسترة زبان و نه ادبیات، کاوید و بررسی کرد. علاوه بر آن، به هنگام مقایسة چنین تکراری با تکرار در ادبیات (نظیر دو بیت بالا) درمییابیم که تکرار در ادبیات در اغلب موارد به خلق واژههای جدید منجر نمیشود؛ اما در گسترة زبانی، واژههای تکرار شده در بالا، واژگان جدیدی را از طریق تکرار ایجاد کردهاند و از همین رو، دیگر معنای اولیه آنها را به هنگامیکه یک واژه منفرد و یکتا بودهاند، نباید در نظر گرفت؛ بلکه لایة معنایی جدیدی از طریق این تکرار به آنها افزوده میشود و از اینجا به بعد، موضوع مربوط به گسترة ادبیات و معنی شناسی میشود که ما در این مقاله بصورت گذرا به آنها اشارههایی خواهیم کرد. پیشاپیش این نکته را هم باید گفت که اصولاً اهل ادب که گاه واژگانی جدید از طریق همین تکرار میآفرینند و در پی آن محقّقان زبان، آنها را کالبد شکافی میکنند، این واژگان را صرفاً با هدف تکرار و استفاده قیدوار از آنها نمیسازند و چنانکه خواهیم دید، معانی دیگری غیر از آنچه درباره واژگان تکراری شایع و رایج است، هم میتوان از آنها برداشت کرد و فهمید.
معیار تکرار واژهساز حال این پرسش مطرح میشود که معیار و ملاک و سنجه در پذیرش تکرار چیست؟ و آیا هر تکراری را میتوان واژه ساز دانست؟ طبعاً چنین نیست. تکرار به عنوان یکی از پنج فرایند واژهسازی در زبان فارسی قاعدهمند و دارای قواعد خاصی است. مهم ترین معیار و ملاک برای برشمردن تکرار یک واژه در گسترة تکرارهای واژه ساز، آن است که واژه ساخته شده از این طریق رسانندة معنایی جدید باشد و بتوان بمانند بسیاری از واژههای زبان برای آن مترادفی معنایی یافت. برای نمونه، مترادف معنایی واژه تکراری «اندکاندک»، میتواند « بتدریج» باشد. یا در برابر «دم به دم» میتوان هر لحظه را نشاند و در مقابل «جزء جزء» یا «جزء به جزء» میتوان «کل» یا «همه» یا «سراسر» را به عنوان مترادف معنایی آورد. در تکرار صوت نظیر «قاه قاه» میتوان گفت: این صوت رساننده معنای خنده بسیار بلند است. از این رو، واژگان تکراری مثلاً آینهام من، چشم جهانم، سبزتر آمد و شوره زمین در ابیات پیشگفته، منتقل کنندة معنای جدیدی از طریق تکرار نیستند و مترادف معنایی برای آنان یافته نمیشود و صرفاً تأکید آمدهاند و ازین رو، در مقولة تکرار قابل بررسی نیستند. در این میان، واژگان تکراری دیگری نیز وجود دارند که در مقولة تکرار قابل بررسیاند؛ اما بتنهایی نمیتوانند رسانای معنای جدیدی باشند؛ بلکه میباید در کنار یک واژه سوم قرار گیرند تا بتوانند معنای جدیدی را القا کنند و در نتیجه بتوان در برابر آنها مترادفی معنایی آورد. برای نمونه، عبارت تکراری بند از بند در عبارت فعلی «بند از بند کسی گشوده شدن» یا سر به سر در عبارت فعلی «سر به سر گذاشتن» یا تن به تن در «نبرد تن به تن کردن» یا تلو تلو خوردن یا دست روی دست در عبارت فعلی «دست روی دست گذاشتن»؛ طبعاً این واژههای تکراری اولا: بتنهایی منتقل کننده معنای جدیدی نیستند؛ دوم اینکه تنها با یک همکرد فعلی به کار میروند و خود در نقش عنصر و پایه فعل (فعلیار) ظاهر میشوند و تنها در چنین حالتی است که بیانگر یک معنا یا حالت جدیدی هستند. و نهایةً اینکه، چنین حالاتی بیشتر در دو گونه تکرار همسان و متباین اتفاق میافتد که در ادامه با نمونههای ارائه شده به تحلیل آنها میپردازیم: سربه سر گذاشتن: وی سر به سر زن خود میگذارد. (زرّین کوب،42:1374) نبرد تن به تن کردن: با پسر خویش نبردی تن به تن میکند (همان، 45) بند از بند کسی گشوده شدن: میخواهد به چرخ بلند دست بیابد و بند از بند او بگشاید (همان، 120) تلو تلو خوردن: و بسیاری از این کشورها تلو تلو میخورند. (اسلامیندوشن، 85:1378) رنگ به رنگ کردن: به تعداد قصبههای کشور میشود آن را رنگ به رنگ کرد. (همان، 41) تن تن فروختن و کیلو کیلو خریدن: مواد خام فروش کشوری است که باید تن تن بفروشد و کیلو کیلو بخرد. (همان، 88) میز به میز شدن: و به طرف مرحلة بعدی که میز به میز شدن توی اداره است میشتابید. (همان، 109) و نمونهای دیگر در غیر از این سه کتاب: آب به آب شدن: مسافر هواپیما آب به آب شد و استفراغ کرد. در نمونه «تن به تن» باید این نکته را توضیح داد که این واژه در زبان کلاسیک فارسی به معنای «همه و تمامی افراد یک مجموعه با همدیگر» آمده است و در پی تطوّر معنایی، به صورت فعلیار در عبارت فعلی درآمده است:
براین اساس، میتوان گفت: تکرار یک واژه به گونههای مختلف و براساس معیار پیشگفته، میتواند مقولههای دستوری جدیدی را ایجاد کند و در مقولههای گوناگونی نظیر اسم، صفت، قید و فعل و در رابطههای دستوری متفاوتی همچون گروه اسمی، گروه صفتی، گروه فعلی و گروه حرف اضافهای ظاهر شود. اما نکته مغفول مانده در این بین آن است که واژههای ایجاد شده از طریق تکرار که خود برایند افزوده شدن یا کاسته شدن یک تکواژاند، گاه میتوانند تکواژ جدید دیگری به خود گیرند و از این رهگذر، تغییر مقوله دهند. برای نمونه در جمله های: - در تقسیم امکانات باید برابری را رعایت کرد. - دربه دری و آوارگی اشان زبانزد همه شده است. - رویارویی با این مسأله چندان نیز دشوار نیست. - علی در امتحان سراسری دانشگاه شرکت کرد. - تلویزیون سراسری این خبر را پخش کرد. - گوناگونی رنگهای لباس ها، انتخاب را بر ما دشوار کرده بود. - چاپهای پی در پی این کتاب نشان از اهمیت آن دارد. - این مقالات پی درپی را مطالعه کردم. در جملههای بالا، واژگان برابری، دربه دری، رویارویی، سراسری، گوناگونی و پی در پی که هر کدام از نظر ساختواژی در اصل به ترتیب صفت، صفت، صفت، اسم، اسم، صفت و قید بودهاند، با پذیرفتن تکواژ جدید اشتقاقی مقوله ساز «ی» (اسم ساز و صفت ساز) بترتیب به ساختهای جدید اسم، اسم، اسم، صفت، صفت و اسم و صفت تغییر یافتهاند. واژه «پی در پی» نیز بدون گرفتن تکواژ جدید و تنها موقعیت آن در جمله باعث شده است که از مقوله قید به مقوله صفت تغییر یابد. در نتیجة تغییرات یاد شده، رابطة دستوری (نحو) واژگان در جمله نیز تغییر یافته است. برای نمونه واژه «برابر» در جملة یاد شده، با گرفتن تکواژ اشتقاقی مقوله ساز از نوع اسم ساز «ی»، از رابطة دستوری صفت به مفعول تغییر رابطه داده است. همچنین دربه در که یک صفت است با پذیرفتن تکواژ جدید اشتقاقی مقوله ساز «ی» در رابطة دستوری نهاد در جمله به کار رفته است و قس علی هذا. اما در جمله زیر: - طیفهای گوناگونی از افراد در جامعه دیده میشوند. واژه «گوناگون» با وجود پذیرفتن یک تکواژ جدید تغییر رابطة دستوری نداده است؛ چرا که تکواژ اضافه شده بدان، از نوع مقید است نظیر تکواژ «ها» و غیره. به نظر میرسد، این پذیرش تکواژ جدید و تغییر مقوله دادن اغلب در تکرار از نوع متباین انجام میگیرد و دو گونة دیگر تکرار؛ یعنی ناقص و همسان کمتر میتوانند، تکواژ جدیدی به خود گیرند. برای مثال، اندکاندک، رفته رفته، خرده خرده، جزء جزء، خش خش، لایه لایه و یا گه گاه، لنگ لنگان، گونه گون، غلت غلتان و نرم نرمک بندرت میتوانند تکواژ جدیدی به خود گیرند و از این رو، تغییر مقوله دادن این گونه از تکرارها نادر است. در میان واژههای یاد شده در بالا، برای مثال خش خش میتواند تکواژ مقید «ی» بگیرد. در شعر «نشانی» از سهراب سپهری آمده است: در صمیمیت سیال فضا،خش خشی میشنوی کودکی میبینی (سپهری،359:1383) در این واژه، صرفاً تکواژ مقیّد «ی» نکره آمده که باعث تغییر مقوله نمیشود. با تکیه بر نکات بالا و با بررسی واژههای ایجاد شده از راه سه گونه تکرار؛ یعنی همسان یا متوالی، متباین و ناقص، به شواهد سه کتاب «سخن ها را بشنویم، صور خیال در شعر فارسی و با کاروان حلّه» میپردازیم و باختصار دربارة آنها توضیح میدهیم: تکرار متباین بیشترین تکرار را در سه کتاب صور خیال در شعر فارسی، سخنها را بنشویم و با کاروان حلّه داشت. کل واژگان مکرّر در سه کتاب از هر سه گونه، 104 واژه (بدون شمارش تعداد تکرارهای واژههای مکرّر) بود. در این میان، تکرار متباین (58 واژه) بیشترین کاربرد را داشت و در پی آن، تکرار متوالی (42 واژه) و در نهایت تکرار ناقص (4 واژه) قرار میگیرد. این امر نشان از آن دارد که زبان فارسی در ساخت واژه از راه تکرار، تکرار متباین از قبیل افزودن حرف اضافه یا یک تکواژ در میان دو واژه را بر دیگر روش ها ترجیح میدهد و طبعاً این امر برخاسته از خصلت ترکیبی– اشتقاقی زبان فارسی است. در واقع زبان فارسی به هنگام ساخت واژههای مکرّر، بصورت پنهان از شیوههای ترکیب یا اشتقاق نیز بهره میبرد و نیم نگاهی هم به این دو روش در ساخت مکرّرها دارد.
بررسی معنایی واژگان مکرر از منظر معنایی میتوان گفت اغلب واژگان ساخت شده، از راه تکرار در سه کتاب یاد شده، دال بر این معانیاند: توالی (نسل به نسل، پیاپی، پی درپی، روز به روز، دم به دم)، تعاطی (دست به دست، دهان به دهان، سینه به سینه)، تدریج (اندکاندک، رفته رفته، ذرّه ذرّه)، تقابل (کشاکش، کشمکش، تن به تن، رو به رو، رودررو، رویارو)، تنوّع (گوناگون، رنگ به رنگ، رنگارنگ)، تداخل (پیچ در پیچ، تو درتو، داستان در داستان، قصّه در قصّه، لا به لا)، تحرّک (میز به میز شدن، پا به پا شدن، پرپر، دربه در)، شمولیت و فراگیری (سراسر، سرتاسر، گوشه گوشه، جزء به جزء یا جزء جزء)، ندرت (گاه به گاه، گاه گاه، سال به سال، ماه به ماه)، یا دو یا چند حالت از این حالات با همدیگر نظیر تدریج و توالی (اندکاندک، کم کم، رفته رفته، قطره قطره)، کثرت و فراوانی با هم (تن تن، کیلو کیلو، جای جای)، شمولیت و کثرت با هم (سراسر، گوشه گوشه، سرتاسر)، ویژگی ذاتی و مستقل بودن (خود به خود)، نوع یک کنش و کارکرد (چپ چپ، آهسته آهسته، آرام آرام، سنگین سنگین)، تردید و دودولی (چکنم چکنم)، یک وضعیت (دیوار به دیوار) و بیان یک صوت یا صدا (پچ پچ، خش خش، شر شر، درق درق). بیتردید ایجاد مرزی قطعی میان معناهای ایجاد شده از طریق روش تکرار دشوار مینماید.
مقولههای تکرار حال باید دید تکرار در ساخت چه مقولههایی سهیم است. تکرار علاوه بر مقولة گروه قیدی میتواند مقولههایی نظیر گروه صفتی، گروه اسمیو گروه فعلی ایجاد کند و در نتیجه میتواند در جایگاههای مختلف جمله نظیر نهاد، مفعول، صفت، متمم، متمم مسندی مفعول، پایه فعل و غیره قرار گیرد. البته این نکته را نباید از نظر دور داشت که برخی از واژههای تکراری نظیر کمکم، اندک اندک، رفته رفته، گاه گاه، سال به سال، ماه به ماه، خود به خود صرفاً در گروه قیدی و با رابطة دستوری قید در جمله وارد میشوند و نمیتوانند نقش دومیغیر از نقش قیدی در جمله ایفا کنند. برای نمونه، در جمله: - «در حالی که ایران، همسایه دیوار به دیوار او از آن مصون ماند» (اسلامیندوشن، 1378: 69) واژه "دیوار به دیوار" در مقوله جدید گروه صفتی ظاهر شده است. همچنین است: - «صنعت شعر در کلام او به یک نمایشگاه رنگارنگ و پرزرق و برق.... تبدیل شده بود». (زرّینکوب، 1374: 332) یا در جمله دیگر، پاره یی ابیات که در تذکره ها و لغتنامههای گونه گون...به او منسوب است (همان، 19) یا در جمله دیگری: و نیز در جمله: - «از همان آغاز قاجار،....ایران در کشاکش تنگاتنگ با دنیای غرب میافتد» (اسلامیندوشن، 1378: 69) دو واژه مکرّر کشاکش و تنگاتنگ در دو مقولة متفاوت در کنار هم به کار رفتهاند. کشاکش در مقام مقولة گروه اسمیدر گروه حرف اضافهای قرار گرفته و تنگاتنگ در مقوله گروه صفتی قرار گرفته است. در جملة «تهران شهر معامله است و پچ پچ و در گوشی و نگاههای معنی دار» (همان، 150) واژه پچ پچ، دو صوت، به عنوان یک گروه اسمیبه کار رفتهاند. و یا: «برگها در زیر پا خش خش میکردند» (همان، 113) «خش خش» در جایگاه عنصر پایة فعل به کار رفته است. یا بسیاری از این کشورها تلو تلو میخورند. (همان، 85) «تلو تلو» در جایگاه عنصر پایة فعل قرار گرفته است. همان گونه که میبینیم، واژههای ساخته شده از راه تکرار، علاوه بر اینکه در گروه قیدی کارآیی دارند، میتوانند در گروههای اسمی، صفتی، گروه حرف اضافهای و فعلی نیز ظاهر شوند. در نتیجة ظاهر شدن این نوع واژه ها در گروههای یاد شده، میتوان نقش ها و روابط دستوری جدیدی برای آنان تعریف کرد.
مقولهها و رابطة دستوری تکرار نمونهها: مکرّر در گروه اسمی با رابطة دستوری مفعول - «این باور که حق به حقدار نمیرسد، چون ابری سراسر گیتی را پوشانده است» (همان، 32). یا مکرّر به عنوان هسته گروه اسمیبا رابطه دستوری قید - «و با آنکه سراسر آن درد واندوه است» (زرین کوب، 1374: 223). یا - «کوههایی که مانند اژدها بر گنج، گرداگرد او چنبر زدهاند» (اسلامیندوشن، 1378: 44). مکرّر در گروه اسمیبا رابطه دستوری وابسته اسمی(اضافه): - «صدایشرشر آبیمیآمد که گندیده نبود.» (همان، 113) یا - «تهران شهر معامله است و پچ پچ و در گوشی و نگاههای معنی دار.» (همان، 150) مکرر در گروه اسمیبا رابطة دستوری مکمل یا همان متمم مسندی مفعول - «ملّی شدن نفت و نهضت مصدق نخستین رویارویی با سلطه سیاسی و اقتصادی انگلیس در جهان شمرده شد» (همان، 20). مکرّر در گروه صفتی و با رابطة دستوری بدل در گروه اسمی - «در حالی که ایران، همسایه دیوار به دیوار او از آن مصون ماند؟» (همان، 69 ). مکرّر در گروه صفتی و با رابطة دستوری وابسته صفتی - «صنعت شعر در کلام او به یک نمایشگاه رنگارنگ و پر زرق و برق.... تبدیل شده بود» (زرّینکوب، 1374: 332). و یا جامعه "چکنم چکنم" دار هویت انسانی انسان را از دستش میگیرد (اسلامی ندوشن، 1378: 93). مکرّر در گروه صفتی با رابطة دستوری مسند به همراه فعل رابط ناصر خسرو دربه در است (همان، 38). یا در بیت نخستین با شعر رو به رو نیستیم (شفیعی کدکنی،1375: 1). یا - «در سراسر گشتاسپنامه او هیچ نشانی از قدرت تخیل و تداعی حال ها و لحظههای شاعرانه به چشم نمیخورد (همان،425). مکرّر در گروه حرف اضافهای به عنوان صفت (وابسته پیشین) - «شاید در هیچ زبانی نتوان برای یک یک آن رنگها برابرهای دقیق جستجو کرد.» (همان، 268) مکرّر به عنوان جزء نخست در گروه فعلی بسیاری از این کشورها تلو تلو میخورند (اسلامیندوشن،1378: 85). - «وی سر به سر زن خود میگذارد» (زرّین کوب، 1374: 42). یا - «میخواهد به چرخ بلند دست بیابد و بند از بند او بگشاید» (همان، 120) یا - «پس از دقیقه ها گردن کشیدن و پا به پا کردن، سرانجام سوار شدن و دست به میله ایستادن» (اسلامیندوشن، 1378: 116). - «برگها در زیر پا خش خش میکردند» (همان، 113).
نتیجهگیری برخلاف تصوّر رایج دربارة اینکه واژگان ایجاد شده از راه تکرار یا بطور کلّی مبحث تکرار معمولاً در مقولة گروه قیدی قابل بررسی است و بندرت در گروههای دیگر نظیر گروه صفتی به کار میرود، اکنون این نکته را به ضرس قاطع میتوان بیان کرد که مکرّرها در مقولههایی نظیر گروه اسمی، گروه صفتی، گروه حرف اضافهای و گروه فعلی قابل بررسیاند و نکته مهم تر اینکه، تکرار میتواند در کنار چهار روش شناخته شده در زبان فارسی برای ساخت واژه؛ یعنی روش اشتقاق، ترکیب، ترکیب و اشتقاق با هم و تخفیف، به عنوان پنجمین روش معرفی شود و همان گونه که سه روش پیش گفته، هر کدام زیر شاخههای خود را دارند، این روش نیز – چنانکه آمد- زیر شاخههای همسان، متباین و ناقص را دارد و اهل زبان به هنگام استفاده از روشهای مختلف برای ساخت واژه، از این روش نیز برای ساخت واژگانی بهره میگیرند و به هنگام بهرهگیری از روش تکرار در ساخت کلمات جدید، مقولهای نظیر اسم، صفت، قید و فعل ایجاد میشود. در این میان، زبان فارسی بنا به یکی از اساسیترین ویژگیهای خود؛ یعنی ترکیبیبودن از ظرفیت بالایی برای ساخت واژگان جدید از راه تکرار کلمات مشابه – مطابق با اصول و قواعد تعیین و تبیین شده – برخوردار است و از این طریق، میتواند غنای خود را بالا برد. طبعا بسیاری از واژگان ساخته شده از راه تکرار در تمام روشهای آن آفریده ضرورتهای زبانی در ادوار قدیم بوده است و متأخّران میتوانند به این رویکرد توجه بیشتری مبذول دارند و البته با توجه به ضرورتهای معنایی و محتوایی، از این راه واژگانی جدید برسازند؛ همان گونه که واژگانی از قبیل خش خش، تنگاتنگ، تلو تلو خوردن را متأخّران آفریدهاند و یا میتوان لایة معنایی جدیدی بر مکرّرهای کهن، افزود و گستره معنایی آنها را توسعه داد.
| ||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||
منابع 1- قرآن کریم 2- ابن رشیق قیروانی .(2002). العمده فی محاسن الشعر و آدابه و نقده، قدم له و شرحه و فهرسه صلاحالدین الهواری و هدی عوده، منشورات دار و مکتبة الهلال، بیروت. 3- اسلامیندوشن، محمدعلی. (1378). سخن ها را بشنویم، تهران: شرکت سهامیانتشار، چ هشتم. 4- اشرف صادقی، علی. (1370). «شیوهها و امکانات واژه سازی در زبان فارسی معاصر»، مجلة نشر دانش، س یازدهم، ش چهارم، خرداد و تیر. 5- خاقانی، افضل الدین بدیل بن علی. (1357). دیوان، تصحیح ضیاء الدّین سجادی، تهران: انتشارات زوّار، چ دوم. 6- زرّین کوب، عبدالحسین. (1374). با کاروان حله، تهران: انتشارات علمی، چ نهم. 7- سپهری، سهراب. (1383). هشت کتاب، تهران: انتشارات طهوری، چ سی و هشتم 8- شفیعی کدکنی، محمدرضا. (1375). صور خیال در شعر فارسی، تهران: انتشارات آگاه، چ ششم. 9- ----------------- . (1373). موسیقی شعر، تهران: انتشارات آگاه، چ چهارم. 10- شقاقی، ویدا. (1386). مبانی صرف، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، چ اول. 11- فرشیدورد، خسرو. (1383). فعل و گروه فعلی و تحوّل آن در زبان فارسی، تهران: انتشارات سروش، چ اول. 12- مدرّسی، فاطمه. (1386). از واج تا جمله، تهران: نشر چاپار، چ اول. 13- مقرّبی، مصطفی. (1386). ترکیب در زبان فارسی، تهران: انتشارات توس، چ اول. 14- مولوی، جلال الدین محمد بن محمّد. (1363). کلیات شمس، با تصحیح و حواشی بدیع الزمان فروزانفر، تهران: سوم، انتشارات امیر کبیر، چ سوم. 15- وحیدیان کامیار، تقی. (1387). بدیع از دیدگاه زیبایی شناسی، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، چ سوم. 16- ------------ و غلامرضا عمرانی .(1386). دستور زبان فارسی (1)، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، چ دوم. 17- وفایی، عباسعلی. (1387). «ساختمان مکرّرها و نقش آنها در مثنوی معنوی»، مجلة دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، دوره 59، ش 187، ص 180- 159. 18- همایونفرخ، عبدالرحیم. (1339). دستور جامع زبان فارسی، به کوشش رکنالدّین همایونفرخ، تهران: انتشارات مطبوعات علی اکبر علمی، چ دوم. 19- همایی، جلال الدین. (1379). فنون بلاغت و صناعات ادبی، تهران: مؤسسه نشر هما، چ هفدهم. | ||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 84,881 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,738 |